- ۲۹ بهمن ۹۱ ، ۰۰:۴۸
- ۲ نظر
بسم رب الشهدا و الصدیقین
سلام بر همه ی شهیدان این مرز و بوم...
... نمی تونم بگم تو این سفر به چه معرفتی رسیدم...
چرا که عظمتش در واژه ها نمی گنجه...از دو کوهه بگم که جا پای شهدا قدم زدیم یا از شرهانی که به عشق خون شما چادرامونو خاکی کردیم؟ از فتح المبین بگم که معجزۀ قرآن بود یا فکه که عطر سید شهیدان اهل قلم رو می داد؟ از هویزه بگم؟ از داداش محمدم که به ساحل یه هدیۀ خیلی قشنگ داد؟ کربلا... آخ که چقدر ساحل دوست داشت بره ... وقتی داشتم می اومدم جنوب ساحل کلی سفارش کرد که تو هویزه به شهید سلام برسونم و تشکر کنم ...
از کانال کمیل بگم که معنی کلمه عطش آتیشمون زد ...
همه گریه می کردن ... از این که واقعا بین این همه آدم چطور قسمت ما شد بریم اونجا هنوز تو فکرم...
رزم شب میشداغ رو خیلی ها تاثیر گذاشت ... با اینکه می دونستن براشون اتفاقی نمی افته ... به نظر من ترس نداشت اما نا خود آگاه ذکر یا اباالفضل رو لبام جاری می شد...
طلائیه ... سه راه شهادت ... قابل وصف نیست ...
جا پای آدمایی بود که هنوز فرشته ها روش بوسه می زنند ...