عهدیار

عاشورا نماد عهد و پیمانیست که با خون امضا گشته است و یار، آن موعود وعده داده شده است که حکومت عادلانه اش پر از طراوت و سبزیست

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق» ثبت شده است

بسمــ الله الرحمنـــ الرحیمــ



دستم رو گرفت و زل زد تو چشم هام، خندید و گفت: بیا فالُت بگیرُم...!
با تعجب نگاهش کردم! پرسیدم : یعنی چی؟آخه واسه چی؟! 
- مگه نمیخوای بدونی تهش چی میشه؟!
گفتم: خب چرا ...اما به این چیزا اعتقادی ندارم، اینا همه ش دروغه!
- حالا این دفعه رو امتحان کن...ضرر نمیکنی که! مگه میخوام ازت پول بگیرم؟!
نگاه پر از ذوقش دلم رو ضعف می برد...لبخندم منعکس شد تو مردمک چشماش...
منو نشوند روبروش...
-چشماتو ببند...به حرفام خوب گوش بده...
چشم هامو بستم
-یادته سرنوشت رو دست کی سپردی؟
تو ذهن آشفته م یه جای دور نقاشی شد، اما خیلی رویایی و قشنگ...لبخندم پر رنگ تر شد
گفتم : آره... 
زمزمه ای از میون لب هام لغزید... اینجا که آمده ای کرمش فرق می کند...
-خب حالا به من بگو فکر میکنی تهش چی میشه؟!
گفتم : حتما قشنگ ترین قصۀ دنیا میشه!
وقتی که سرنوشتو سرور جوانان اهل بهشت امضا بزنه...!
چشمامو بازم کردم
می خندید... 
-فالت چطور بود؟
گفتم : بهترین فالِ دنیا!


پ.ن1: دل تو... زندگی تو... وجود تو ... سرنوشت تو... گره بزن! به سرور جوانان اهل بهشت... اونوقت هیچ جایِ بازیِ دنیا، نمی بازی!
پ.ن2: دلم یه بغل ضریح میخواد آقا! مثل لحظۀ برگشتن... :'(
میخواستم برم اما چنان فشار جمعیتی اومد که انگار کل ضریح اومد تو بغلم...یا شایدم من با همه وجودم رفتم تو بغل ضریح... حس قشنگی بود...
پ.ن3: ماجرا داستان کوتاه بود اما با اندکی طعم حقیقت...

بسمــ الله الرحمنــ الرحیمــ


بدون هیچ شرحی...

خداحافظ دنیا...!


بسمــ الله الرحمنــ الرحیمــ


جا مانده ام

از 

کربــــــــــلا

اما 

دلم...

با کاروان 

راهی شده ست...

تو خواب مرا می بینی...

و من 

تب و تاب پرواز تو را

حس میکنم...

:'(

بسمـــ الله الرحمنـــ الرحیمـــ


عشق!

قربانی مظلوم

غرور است

هنوز 1

گاهی

باید به حباب های درون

با انگشت اشاره ات

تلنگر بزنی

همین برای همه چیز کافیست...


پ.ن 1:لعنت به این دل که گاهی خودخواه می شود و یادم می رود که گذشت الفبای محبت خالصانه است...و دیگر باقی حرف ها بهانه است.

عَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ 

«بسا چیزى را دوست مى‏دارید و آن براى شما بد است و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانید»بقره - 216

پ.ن 2:معامله با خدا...فقط شهادت و آن را جز به مخلصان نخواهند داد...خدایا هرگاه که تو از یادم رفتی و به رضای غیر تو اندیشیده ام از مخلصان نبوده ام، پس مرا دریاب و به حال خود رهایم مکن.


1- شعر از جواد نوروزی ، بخشی از جوابیۀ شعر مصدق و فرخ زاد

بسمـ رب الشّهدا و الصدّیقینــ

پشت این قاب شیشه ای به تو خیره شده ام

نگاهم می لرزد

تار میشوی

بعد دوباره شفاف

دوباره تار...

بغض امانم نمیدهد...گویی این همه شور در سکوت محض است

نگاهم میکنی...نگاهت میکنم...عاشق تر از تو هم بود؟

برگشته ای اما گم نام

ترنم عشق شده ای در تاریخ

دلم به نگاهت خوش است که دستم را بگیری و آسمانی ام کنی...

ای شهید

*تصویر 23 اسفند 91 ساعت 11 صبح، مرز شلمچه...استقبال 133 شهید

*لنزِ دوربینِ فیلمبرداریِ فیلمبردار کنارم که لحظاتی در دست من بود

و به یاد ایدۀ عکاس مسلمان اینگونه عکس گرفتم.


< برگرفته شده از صدای نور