عهدیار

عاشورا نماد عهد و پیمانیست که با خون امضا گشته است و یار، آن موعود وعده داده شده است که حکومت عادلانه اش پر از طراوت و سبزیست

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید گمنام» ثبت شده است

بسمــ ربــــ الشّهدا و الصدّیقینـــ


گم نام بازگشته ای

 و قدم بر دل ها گذاشته ای...


 مستند تشییع شهدای گمنام 25 فروردین 92 در دانشگاه آزاد اسلامی لاهیجان

(با تشکر از دست اندرکاران برای اجازه نشر این مستند)



دریافت
مدت زمان: 14 دقیقه 4 ثانیه - حجم : 56 مگابایت
بسمـ رب الشّهدا و الصدّیقینــ

امروز تو تشییع دو شهید گمنام 16 و 19 ساله این خانواده شهید رو دیدم
وقتی داشتن شهدا رو دفن میکردن دیدم با قاب عکس شهیدشون دارن مضطربانه میرن سمت محل دفن
طناب حفاظ تو دستم شل شد...یه بغضی تو گلوم گیر کرد...اشکی نریخت اما هنوز که هنوزه اون بغض باهامه
چند ساله منتظری برگرده؟!
من جوون امروزی چی میفهمم معنای انتظار رو؟
چی میفهمم وقتی صدای در خونه میاد میگی حتما برگشته؟
چی می فهمم پشت این همه سال انتظار چه دلتنگی ای وجود داره؟
بغضم نمیشکنه...شاید دلم سخت شده از بی رحمی های این زمونه
شهدا دستمونو بگیرین تنهامون نذارین که اگه به خودمون باشه آدم نمی شیم...




بسمـ رب الشّهدا و الصدّیقینــ

پشت این قاب شیشه ای به تو خیره شده ام

نگاهم می لرزد

تار میشوی

بعد دوباره شفاف

دوباره تار...

بغض امانم نمیدهد...گویی این همه شور در سکوت محض است

نگاهم میکنی...نگاهت میکنم...عاشق تر از تو هم بود؟

برگشته ای اما گم نام

ترنم عشق شده ای در تاریخ

دلم به نگاهت خوش است که دستم را بگیری و آسمانی ام کنی...

ای شهید

*تصویر 23 اسفند 91 ساعت 11 صبح، مرز شلمچه...استقبال 133 شهید

*لنزِ دوربینِ فیلمبرداریِ فیلمبردار کنارم که لحظاتی در دست من بود

و به یاد ایدۀ عکاس مسلمان اینگونه عکس گرفتم.


بسمــ ربّــــ الشهدا والصدّیقینـــ


امشب دلم بهانه عطر خاکت را گرفته است...عطر خون های پاکی که فراموش نشدنی اند
و اشکهایم بی مهابا سر به سجده دل می گذارند...
 طلائیــــــه چه شد که تو را نفهمیدم
چه شد که درک نکردم عظمتت را...
و فقط محو شدم در تو...غرق در غروبت...
گویی جا مانده ام از خودم...از دلم...از تمام وجود و روحم
اگر بارها خاکت را در آغوش گیرم همانی که هستی و تو مانده ای...ماندگار برای همیشه
 اما من که هستمــ؟کجا هستمـــ ؟
یکبار به خواب من بیا... با کسانی که مجنون توئند...با شیفتگان سه راهی شهادتت...
یک بار به رویای فراموشی هایم بیا و بیدارم کن از غفلت ها در این عصر روزمرگی ...

چشم های من تشنۀ بیداریست...

دلتنگت که میشوم به لبخند حاج حسین می نگرم

به نگاه حاج محمد ابراهیم...

نگاه شهدا زنده است... و براستی که عند ربّهم یرزقونند...

الهی العفو...




< برگرفته شده از صدای نور