عهدیار

عاشورا نماد عهد و پیمانیست که با خون امضا گشته است و یار، آن موعود وعده داده شده است که حکومت عادلانه اش پر از طراوت و سبزیست

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهدا» ثبت شده است

بسمـ رب الشّهدا و الصدّیقینــ

امروز تو تشییع دو شهید گمنام 16 و 19 ساله این خانواده شهید رو دیدم
وقتی داشتن شهدا رو دفن میکردن دیدم با قاب عکس شهیدشون دارن مضطربانه میرن سمت محل دفن
طناب حفاظ تو دستم شل شد...یه بغضی تو گلوم گیر کرد...اشکی نریخت اما هنوز که هنوزه اون بغض باهامه
چند ساله منتظری برگرده؟!
من جوون امروزی چی میفهمم معنای انتظار رو؟
چی میفهمم وقتی صدای در خونه میاد میگی حتما برگشته؟
چی می فهمم پشت این همه سال انتظار چه دلتنگی ای وجود داره؟
بغضم نمیشکنه...شاید دلم سخت شده از بی رحمی های این زمونه
شهدا دستمونو بگیرین تنهامون نذارین که اگه به خودمون باشه آدم نمی شیم...




بسمــ ربّــــ الشهدا والصدّیقینـــ


امشب دلم بهانه عطر خاکت را گرفته است...عطر خون های پاکی که فراموش نشدنی اند
و اشکهایم بی مهابا سر به سجده دل می گذارند...
 طلائیــــــه چه شد که تو را نفهمیدم
چه شد که درک نکردم عظمتت را...
و فقط محو شدم در تو...غرق در غروبت...
گویی جا مانده ام از خودم...از دلم...از تمام وجود و روحم
اگر بارها خاکت را در آغوش گیرم همانی که هستی و تو مانده ای...ماندگار برای همیشه
 اما من که هستمــ؟کجا هستمـــ ؟
یکبار به خواب من بیا... با کسانی که مجنون توئند...با شیفتگان سه راهی شهادتت...
یک بار به رویای فراموشی هایم بیا و بیدارم کن از غفلت ها در این عصر روزمرگی ...

چشم های من تشنۀ بیداریست...

دلتنگت که میشوم به لبخند حاج حسین می نگرم

به نگاه حاج محمد ابراهیم...

نگاه شهدا زنده است... و براستی که عند ربّهم یرزقونند...

الهی العفو...




< برگرفته شده از صدای نور